فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اِسْتِبْدال: تعويض، تخفيف در جرم.

بَدَل، بَديل: جانشين، قائم مقام، عوض.

بَدَل: اسباب يدكى، فوق العاده، سفر، كمك مسكن.

اِسْمُ الْبَدَل: عطف بيان.

بَدَلاً: در عوض بجاى، در ازاى.

بَدَلِيَّة: پاداش.

بَدَّال: صراف، بقال.

بِدال: ركاب دوچرخه.

بَدَّالَة: آبگذر، نهر سر پوشيده.

تَبادُل: پاياپاى، تهاتر، داد و ستد، مبادله جنس به جنس.

تَبادُلُ الْخَواطِر: ارتباط دل به دل.

مُتَبادِل: مشترك، متقابل، دوسره، عمومى، معمولى، عادى.

بَدَلاَ الْقُداس: لباس كشيش هنگام اداى مراسم مذهبى.

(بَدُنَ) بَدْناً و بُدْناً، ك ن و بَداناً و بَدانَةً: جسيم و تناور گرديد - بادِن و بَدين و مُبَدَّن، ص.

بَدَّنَ تَبْديناً: ضعيف شد و سالدار گرديد.

بَدَّنَ فُلاناً: پوشانيد فلان را زره يا جبه بى آستين.

بَدَن - اَبْدان، ج: تن بدون سر و دست و پا يا مطلق عضو ياخاص به اعضاى جزور (حيوان كشته)، مرد سالدار، زره كوتاه و جبه بى آستين، تنه جامه، - اَبْدُن، ج: بز كوهى سالدار، نسب و حسب مرد.

بَدَنَة - بُدُن، ج: شتر و گاو قربانى كه به مكه معظمه فرستند (و بُدْن بسكون دال تخفيف است).

وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ (آيه): شتران قربانى را براى شما در نشانه هاى خدا قرار داديم.

بَدين - بُدُن، ج: تناور (مذكر و مؤنث يكسانست).

بادِن - بُدُن و بُدَّن، ج: تناور (مذكر و مؤنث يكسانست).

/ 5263