فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تَبَذَّحَ السَّحابُ: باريد ابر.

بِذْح: شكاف دست و پا، يا بريدگيست در دست و پا.

بَذْح - بُذُوح، ج: جاى شكاف.

فى رِجْلِهِ بُذُوحٌ: در پاى او شكافهاست.

بَذَح: خراش ران.

(بَذِخَ) بَذَخاً و بَذْخاً، ف ن و تَبَذَّخَ: گردنكشى كرد و فخريه نمود،باذِخ وبَذيخ،ص - بَواذِخ و بُذَخاء، ج.

وَ حَمَلَ الْجِبالَ الْبُذَّخَ عَلى اكتافها (حديث): برداشتند كوههاى بلند را بر فراز كتف هاشان.

بَذَخ: گردنكشى و سركشى.

بَذَخ و بِذْخ: به معنى بخ است.

بَعيرٌ بِذَخٌ و بَذْخٌ و بَذَّاخٌ: شتريست بسيار بانگ و فريادكننده و برآورنده از دهان چيزى مانند كف.

بُذاخىّ: بسيار بزرگ.

بَذَّاخ: متكبر.

بَذْخ: خوش گذرانى، تن آسائى، عياشى، ناز و نعمت.

باذِخ - بُذَّخ، ج: بلند، فراز، عالى، بالا.

شَرَفٌ باذِخٌ: بزرگواريست بلند و برتر.

جِبالٌ بَواذِخٌ: كوههاى بلند و گردن افراز.

بَيْذَخ: زن چاق و تناور.

(بَذَرَ) الْاَرضَ بَذْراً، ن: كاشت زمين را.

/ 5263