فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بَذْر - بُذُور و بِذار، ج: دانه اى كه براى كاشت نگاهدارند، اول مرتبه گياه كه از تخم برآيد يا آنكه رنگى داشته باشد، نسل.
بَذَر: پراكنده و پريشان.
رَجُلٌ بَذِرٌ و بَيْذارٌ و بَيْذارَةٌ و تِبْذارٌ و بَيْذَرانى: مرد پرگوى، افشاكننده راز.
رَجُلٌ تِبْذارَة: مردى كه مالش را فاسد و پراكنده مى كند.
بُذُرِىّ: باطل.
طَعامٌ بَذِرٌ: خوراك با بركت.
بُذُّراء: باطل، مرد بسيار مسرف.
بُذارَة: نسل، فروتنى، بركت.
بَذُور و بَذير - بُذُر، ج 2: نمام و سخن چين، كسى كه پنهان كردن راز نتواند.
رَجُلٌ هَذْرَةٌ بَذْرَةٌ: مرد پرگوى.
(باذَروُج): ريحان كوهى، تخم شربتى.
(بَذْرَقَه): راهنما و نگاهبان.
مُبْذَرِق: بدرقه كننده (اشخاصى كه بهمراه مسافرين بروند و آنها را از خطر بگذرانند).
(باذْرَنْجبُويَة(: گياهى است )معرب بادرنگ بويه).
(بَذَعَهُ) بَذْعاً، م: ترسانيد وى را.
بَذَعَ الْحُبُّ: تراوش كرد آب از سبو و خم.
اَبْذَعَهُ: ترسانيد او را.
بَذَّعَهُ تَبْذيعاً: ترسانيد او را.
بَذْع: آب تراوش كرده از سبو.
بَذَع: ترس و بيم.
مَبْذُوع: ترسان، ترسانيده شده.