فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
(باذْغيس(: )معرب بادخيز كه محل رياحين باشد).
(بَذْق) - بُذُوق، ج: راهنماى در سفر، صغير، سبك.
باذَق و باذِق: شيره انگور تند و تيز كه كمى پخته (معرب باده است).
بَيْذَق - بَياذَق، ج: راهنماى در سفر، پياده.
مُبَذَّقَة: كسى كه گفتارش بهتر از عملش باشد.
(اِبْذَقَرُّوا): متفرق شدند و گريختند.
ما اِبْذَقَرَّ الدَّمُ فِى الْماءِ: نياميخت خون در آب همچنان متمايز ماند.
(بَذْقَطَة): پراكنده كردن مرد سخن و متاع را.
(بَذَلَ) الشَّئَ بَذْلاً، ض ن: سخاوت كرد و داد اين چيز را - باذِل و بَذُول، ص.
اِبْتِذال: همه روزه پوشيدن جامه و كهنه كردن، ضد نگاهداشتن.
فَرَسٌ لَهُ ابْتِذالٌ وَ بَذْلٌ: اسبى كه براى او دويدنى است با نهايت جد و جهد يا بدرفتار.
مُبْتَذِل و مُتَبَذِّل: كهنه پوش، آنكه همه كار خود را خودش انجام دهد.
سَيْفٌ صِدْقُ الْمُبْتَذَلِ (مجازا): شمشير بران و قاطع.
رَجُلٌ صِدْقُ الْمُبْتَذَلِ (مجازا): مرد سخت كار بُر.
تَبَذُّل: نگاهداشتن چيزى.
بَذْل: دهش، دادن، سخاوت.
بِذْلَة: جامه كهنه.
بَذَلَ: خرج كرد، صرف كرد، مايه گذارد، قربانى كرد، فدا كرد، بسيار كوشيد، نهايت جد و جهد را كرد، بدرفتارى كرد، خوار كرد، دشنام داد، ازخود گذشتگى و فداكارى كرد.
بِذْلَةُ الثِّياب: يكدست لباس جور.
بِذْلَةُ السَّهرَة: لباس شب، اسمركينگ.
بِذْلَةُ الْعَمَل: لباس كار، جامه روز.
بِذْلَةٌ رَسْمِيَّة: لباس رسمى، يك شكل، يكنواخت.
مِبْذَل و مِبْذَلَة - مَباذِل، ج: جامه كهنه.