فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اَبَرَّالْيَمينَ: راست گردانيد سوگند را.
اَبَرَّاللَّهُ حَجَّهُ: قبول گرداند خدا حج او را.
اَبَرَّ: بسيار اولاد گرديد، رفت به صحرا.
اَبَرَّالْقَوْمُ: بسيار شدند گروه.
اَبَرَّ عَلَيْهِمْ: غالب آمد بر آنها.
اَبَرَّ عَلى اَقْرانِهِ: فائق شد و پيشى گرفت بر همسران خود.
اَبَرَّالشَّاةَ: بازگردانيد گوسفند را.
مُبِرّ: ضابط و نگاهبان.
مُبَرِّر: ميش ماده كه در پيشانيش خالها باشد.
اِبْتَرَّ: برپاى خاست جدا از ياران خود.
تَبَرُّر: فرمانبردارى كردن.
تَبارُّوا: باهم مهربانى كردند.
بَربَرَ، بَربَرَةً: غوغا و فرياد نمود و صدا كرد به خشم.
بَربَرَة: صداى بز، كلام زياد.
مُبَربِر: شير.
بَرّ - اَبْرار، ج: مهربان، راستگوى، فرمانبردار پدر و مادر، بسيار خير و نيكى كننده، يكى از اسماى خدايتعالى، راستى قسم، صحرا و دشت.
بِرّ: نيكوئى، هديه، فراوانى، احسان، صله رحم، راستى، قسم راست، حج، دل، بچه روباه، موش، باغ.
بَرَّرَ: تصديق كرد، حق داد، حمايت كرد، بخشيد، آزاد كرد، تبرئه كرد، معاف كرد.