فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(بَرتَكَة): پاره كردن، شكافتن، دريدن، ريزه ريزه كردن.

بَراتِك (ج بدون واحد): تپه و پشته هاى كوچك.

بُرتُنُ الطَّائِر: چنگال پرنده.

(بَرِثَ)، ف: در ناز و نعمت و فراوانى زندگى كرد.

بَرث - بِراث و اَبْراث و بُرُوث و بَرارِث، ج: زمين نرم يا كوه از ريگ نرم يا نرم ترين زمين است و بهتر آن، راهنما و ماهر.

(بَرثَطَ) فى قُعُودِهِ: خانه نشين گرديد.

بَرثَطَ فِى الْجَبَلِ: گويند هرگاه كسى بر كوه بالا رود و هر دو زانو را گشاده بر دو ساق نشيند.

وَقَعُوا فى بُرثُوطَةٍ: افتادند در هلاكت.

(بُرثُمَة): شوكت و قوت.

(بُرثُن): پنجه و چنگال شير و پنجه مرغان شكارى يا از درندگان بمنزله انگشتان است از انسان.

بُرثُنَة: شوكت و قوت.

بِرثان: داغى است بر شتر.

(بَرِجَ) بَرَجاً، ف: زندگانى او مُوَسَّع شد.

بَرَج: سفيدى بسيار، سفيد و سياهى بسيار، سياه شدن چشم، گشاده چشم گرديدن.

- اَبْرَج و بَرجاء، ص: مذكر و مؤنث.

اَبْرَجَ اِبْراجاً، بَرَّجَ تَبْريجاً: برج بنا نهاد.

مُبَرَّج: نوعى از پارچه كه صورت برج بر آن كشيده باشد.

/ 5263