فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تَبَرَّدَ الْماءُ فيهِ: جمع شد آب در آن.

اِبْتَرَدَ الْماءَ: شست وشوى كرد به آب سرد، آب سرد خورد.

اِسْتِبْراد: خنك يافتن و سرد شمردن.

بَرد: سرما، سرد و خنك، خواب، آب دهن، تگرگ، يخ كوچك.

لا يَذُوقُونَ فيها بَرداً (آيه): نمى چشند در آن سردى يا خواب.

بَردُ النَّهار: اول روز.

بَردان: صبح و شام.

بُرد - اَبْراد و اَبْرُد و بُرُود، ج: لباس خطدار.

بُردَة واحد - بُرَد، ج: گليم سياه چهارگوشه كه عرب آن را بخود بپيچد.

بُردَاالْجُنْدَب: دو بال ملخ.

بَرَد: تگرگ، يخ كوچك.

سَحابٌ بَرِدٌ و سَحابَةٌ بَرِدَةٌ: ابر تگرگ بار.

هُما فى بَردَةِ اَخْماسٍ: آندو در يك كارند.

وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فيها مِنْ بَرَدٍ (آيه): نازل مى كند از آسمان ابرهاى كوه مانند كه در آن از قطعه هاى يخ است.

اَلصَّوْمُ فِى الشِّتاءِ الْغَنيمَةُ الْبارِدَةُ (حديث): روزه در زمستان محبوبست و مشقتى ندارد.

بُردَةُ الضَّان: نوعى از شير خوردنى.

بَرَدَة: ناگوار، وسط چشم.

بُرَدآء: تب از سردى.

/ 5263