فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَرَدىّ: گياهى است كه در آب رويد و از آن كاغذ سازند، پاپيروس مصرى به شكل.

بُردِىّ: خرمائى نيكو است.

بارِد - بَوارِد، ج: شمشير برّان.

ماءٌ بارِد: آب سرد و خنك.

عَيْشٌ بارِد: زندگانى گوارا.

مَغْنَمٌ بارِد: غنيمت بدون رنج.

لى عَلَيْهِ اَلْفٌ بارِدٌ: براى من است براى او هزار ثابت.

سَمُومٌ بارِد: باد سموم ثابت.

ماءٌ بُراد: آب سرد.

بُرادَة: خرده آهن كه بازدن سوهان ميريزد.

بَرَّادَة: ظرفيست كه آب را سرد كند، جاى آب خوردن، كوزه دهانه تنگ، يخچال برقى.

بَرُود: سرد و خنك، هرچه كه خنك گرداند چيزى را، داروى چشم كه از چيزهاى سرد سازند.

خُبُزٌ بَرُود: نان كه بر آن آب ريخته باشند.

ثَوْبٌ بَرُود: لباس مخمل و كرك دار.

بُرُودَة: سردى و خنكى.

بَريد - بُرُد، ج: نامه رسان، پيغامبر، دو فرسخ مسافت يا دوازده ميل، دو منزل مسافت، مقدار مسافتى كه رسول طى مى كند.

صاحِبُ الْبَريد: فرستنده رسول.

اَبْرَد و اَبْرَدَة - اَبارِد، ج: پلنگ نر و ماده.

سَحابٌ اَبْرَد: ابر تگرگ بار.

ثَوْرٌ اَبْرَد: گاوى كه خالهاى سياه و سفيد دارد.

اَبْرَدان: صبح و شام، سايه آنها.

اِبْرِدَة: بيماريست كه در اثر غلبه سردى و رطوبت توليد شود و ضعيف كننده قوه شهوت است.




/ 5263