فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بَرَدَ: هوا سرد شد، احساس سرما كرد، سرما خورد، نيم گرم شد، دلسرد شد، سست شد.
بَرَّدَ الْاَلَمَ: درد را آرام كرد، تسكين داد.
بَرَّدَ الْهِمَّةَ: دلسرد كرد.
اَبْرَدَ: نامه با پست فرستاد.
اَبْرَدَ السَّماءُ: تگرگ باريد.
تَبَرَّدَ: خود را خنك كرد.
بُرَداء، بَردِيَّة: تب و لرز.
بَرَّاد: كمك مكانيك، قورى چاى.
بَرَّادِيَّة: آب سردكن.
بَرُود: بارود.
مَصنَعُ الْبَرُود: كارخانه بارودسازى.
بَرُودَة: تفنگ.
بَريد: فراش پُست، پُست.
بَريدُ الْجَوّى: پست هوائى.
اُجْرَةُ الْبَريد: پول پست.
خَتَمُ الْبَريد: مهر پستخانه.
مَبْرَد و مَبْرَدَة: سبب خنكى بدن.
اَرضٌ مَبْرَدَةٌ: زمين تگرگ رسيده.
ماءٌ مَبْرُود: آب سرد.
خُبُزٌ مَبْرُود: نانى كه بر آن آب ريخته باشند.
(بَردَج(: اسير )معرب بَردَة).
(بَردَخَ): جلا داد، صيقل داد.