بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بارَزَ مُبارَزَةً و بِرازاً: براى جنگ از ميان صف بيرون آمد. بَرَّزَ تَبْريزاً: بر همسران خود به شجاعت و فضل افزون شد. بَرَّزَ الْفَرَسُ عَلَى الْخَيْلِ: سبقت گرفت اسب بر گله. بَرَّزَ الْفَرَسُ راكِبَهُ: يكطرف برد اسب سوار خود را. بَرَّزَهُ: پيدا و آشكار و باز كرد آن را. تَبَرَّزَ: براى قضاى حاجت آمد بسوى صحرا. اِسْتَبْرَزَ الشَّىْ ءَ: بيرون كرد آن چيز را. تَبارَزا: دو حريف براى جنگ بيرون آمدند. بَرز: زمين وسيع و خالى. رَجُلٌ بَرزٌ و بَرزِىٌّ: مرد پارسا و زيرك. بُرُوز: آشكارشدن. وَ لَمَّا بَرَزُوا جالُوتَ و جُنُودَهُ (آيه): چون براى جالوت و لشكريان او آشكار شدند. بُرزَة: سربالائى كوه، كاريز، جويبار. اِمْرَاَةٌ بَرزَةٌ: زن پارسا و خويشتن دار يا زن بى حجاب كه همنشينى با مردان كند و حرف زند. لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ اِلى مَضاجِعِهِمْ (آيه): خارج ميشوند آنانكه مرگ برايشان نوشته شده. بَرَزَ الْاِنْسانُ اِلَى الْفَضاءِ: خارج شد انسان و رفت به فضاء. بَرُزَ: پيشى جست، برترى يافت.