بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
وَ اُبْرِءُ الْاَكْمَهَ وَالْاَبْرَصَ (آيه(: باذن خدا كور مادرزاد و شخص پيس را شفا ميدهم )عيسى گفت). تَبَرَّصَ الْاَرضَ: تمام گياه زمين را چرانيد. بَرص: جانور كوچكى است كه در چاه باشد، مارمولك، سوسمار. اَبْرَص: جذامى، آدم موى سفيد زال، پيس اندام. مُسْتَشْفَى الْبَرَص: جذام خانه. بُرصُلُ الْقماش: سجاف جامه. بَرَص: بيمارى پيس از فساد مزاج، سفيدى زخم بهبود يافته چهارپا. بُرصَة - بِراص، ج: خانه جن، محلى كه در ريگستان گياه نروياند. بَريص: گياهى است، درخشيدن و تابش چيزى، پيس اندام. سامٌ اَبْرَص - سَوامٌّ اَبْرَص و سَوامٌ بُرصَة و اَبارِص، ج: كربسه، چلپاسه (جائز است، كلمه اول )سام( را معرب استعمال كنند و مضاف بثانى )اَبْرَص( يا كلمه اول را مبنى بر فتح كنند و كلمه دوم را معرب و غير منصرف) اَرضٌ بَرصاء: زمين گياه چريده. حَيَّةٌ بَرصاء: مار پيس. (بُرصُوم): غلاف شيشه، پاره پوست كه بر سر شيشه بندند. (بَرَضَ) الْماءُ بُرُوضاً: كم آب برآمد از چشمه. بَرَض النَّباتُ: روئيد گياه و ممكن شد چريدن آن. بَرَضَ الْبارِضُ: برآمد اول گياه از زمين كه تشخيص از كدام جنس است داده نميشود. بَرَضَ لى مِنْ مالِهِ بَرضاً: اندك داد مرا از مال او.