فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَرِقَ الْبَصَرُ بَرَقاً، ف: متحير شد وقت دروغ.

بَرِقَ الرَّجُلُ: سرگشته شد وقت تحير.

بَرَّقَتِ السَّماءُ بُرُوقاً و بَرَقاناً، ن: درخشيد آسمان.

بَرَقَ الْبَرقُ: پيدا شد درخش.

بَرَقَ الرَّجُلَ: ترسانيد آن مرد را.

بَرَقَ الشَّىْ ءُ بَرقاً و بَريقاً و بُرُوقاً: درخشيد آن چيز.

بَرَقَ طَعامُهُ بِزَيْتٍ اَوْ سَمَنٍ: اندك روغن ريخت در خوراك.

يُريكُمُ الْبَرقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً (آيه): مى بينيد برق را از ترس و آز.

بَرَقَ النَّجْمُ: برآمد ستاره.

بَرَقَتِ الْمَراَةُ بَرقاً: آراسته شد زن و زينت گرفت.

بَرَقَتِ النَّاقَةُ: بلند كرد ماده شتر دم را و خود را آبستن نشان داد ولكن نبود ناقَةٌ بَرُوق، ص.

اَلْجَنَّةُ تَحْتُ الْبارِقَةِ (حديث عمار): بهشت در سايه شمشيرهاست.

بَرَقَ بَصَرُهُ: تابيد چشم او.

بَرَقَتِ الْغَنَمُ: دردمند شكم گرديد گوسفند از خوردن آن گياه.

فَاِذا بَرَقَ الْبَصَرُ (آيه): وقتى كه تابيد چشم.

بَرَقَ السَّقاءُ: از گرما روغن خيك آب شد.

اَبْرَقَ الرَّجُلَ: ترسانيد مرد را.

/ 5263