بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بَرقَطَ الْكَلامَ: سخن بى ربط گفت. تَبَرقَطَ: بر پشت افتاد. تَبَرقَطَتِ الْاِبِلُ: متفرق شدند شتران در چرا. بَرقَطَ: قدم نزديك گذاشت و بعد نگران روان شد. مُبَرقَط: خوراكى كه در آن روغن زيت بسيار ريخته باشند. (بَرقَعَهُ) بَرقَعَةً: روى بند پوشانيد او را. بَراقِع: روبند زنان. بَرقَعَ فُلاناً بِالْعَصاءِ: زد به عصا مابين دو گوش او. تَبَرقَعَ: روى بند پوشيد. بُرقُع و بُرقَع: روى بند زنها و ستوران. بُرقُع: داغى است بر ران شتران. بِرقِع و بُرقُع: نام آسمان هفتم يا چهارم يا اول. بُرقُوع: روى بند، سخت و محكم. بُرقُعُ السَّتارَة: چوب پرده، حاشيه اى كه در بالاى دَر و پنجره گذارند. بُرقُعُ الْجَنين: قسمتى از مشيمه سر نوزاد. مُبَرقَعَة: گوسفند سر سفيد. مُبَرقِعَة: گوسفند پيشانى سفيد.