بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(بَرقُوق): شفتالو، آلو. بَرقُوقُ بَرّى: آلوچه. بَرقُوقُ اَبْيَض: گوجه. بَقْلَةُ الْبَرقُوق: گياهى است از تيره نعناع درمان گلو كنند. (بَرقَلَ) بَرقَلَةً: دروغگو گرديد. بِرقيل: كمان كروهه، آلت حربيّه بزرگ كه با آن به شكل سنگ و غيره پرتاب كنند. (بَرَكَ) الْبَعيرُ بُرُوكاً و تَبْراكاً، ن: فروخوابيد شتر، سينه بر زمين چسبانيد. بَرَكَ: ثابت شد، اقامت نمود، كوشش كرد. بَرَكَتِ الْمَراَةُ: شوهر اختيار كرد و صاحب پسر بزرگ شد - بَرُوك، ص. وَ جَعَلَ فيها رَواسِىَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَكَ فيها (آيه): كوههاى ثابت قرار داديم. بَرَكَتِ السَّماءُ: آسمان در پى هم باريد. اَبْرَكْتُ الْبَعيرَ: فرو خوابانيدم شتر را. اَبْرَكَ السَّحابُ: در پى هم باريد ابر. مُبْرِكَة: نام آتش. بارَكَ اللَّهُ لَكَ وَ فيكَ وَ عَلَيْكَ و بارَكَكَ: بركت دهد تو را خدا.