بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ: هميشه بدار آنچه داده از بزرگى و كرامت براى پيغمبر (ص) و آل او. بارَكَ عَلَيْهِ: مداومت كرد بر آن. مُبارَكَة: گندم خوشه دراز. اَللَّيْلَةُ الْمُبارَكَة: شب نيمه شعبان. بَرَّكَ الْبَعيرُ: فرو خوابيد شتر. بَرَّكَ الْماءُ فِى الْاَرضِ: آب در گودال جمع شد. بارَكَ لَهُ: به او تبريك گفت. تَبَّرَكَ بِه: خير و بركت خواست. تَبْريك: دعا كردن كسى را به بركت. تَبَرَّكَ بِهِ: ميمنت گرفت به آن. رَجُلٌ مُتَبَّرَكٌ: مرد اعتماد كرده به چيزى و الحاح نماينده. تَبارَكَ اللَّهُ: پاك و منزه است خدا. اِبْتَرَكَ: نيك شتافت. اِبْتَرَكَ الصَّيْقَلُ: صيقل زننده بر آلت صيقل زدن خميده شد. اِبْتَرَكَتِ السَّحابَة: بسيار باريد ابر. اِبْتَرَكَتِ السَّماءُ: پى هم باريد آسمان. اِبْتَرَكَ عَلى عِرضِهِ: عيب كرد و دشنام داد بر ناموس او. اِبْتَرَكُوا فِى الْقِتالِ: در جنگ به زانو نشستند. اِبْتِراك: كسى را به زير سينه گرفتن. بَرَك - بارِك واحد - بارِكَة، مؤنث - بُرُوك، ج: شتران بسيار يا خفته آنان، سينه و باطن آن، پوست سينه شتر كه در خفتن به زمين متصل شود.