بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
تَاَثَّرَهُ و اِئْتَثَرَهُ: رفت بر نشان او. اِسْتَاْثَرَ عَلى اَصحابِهِ: برگزيد چيزهاى خوب را به جهت خود نه براى يارانش. اِسْتَاْثَرَ بِالشَّىْ ءِ: به خودى خود به اين چيز پرداخت و براى خود برگزيد. اِسْتَاْثَرَ اللَّهُ بِفُلانٍ: وقتى گويند كه كسى بميرد و اميد بخشايش او باشد. اَثَر - اثار و اُثُور، ج: بقيه چيز، نشان قدم، اجل، خبر و سنت. قَطَعَ اللَّهُ اَثَرَهُ: ببرد خدا نشان قدم او را (زمينگير كند او را كه راه رفتن نتواند). يَطْلُبُ اَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ: درباره كسى گويند كه حاصل و نتيجه را از دست داده و در طلب نشان او است. خَرَجَ فى اَثَرِهِ: برآمد پس او. اِثْر - اُثُور، ج: جوهر شمشير، بعد و پس، روغن خالص. اَثْر - اُثُور، ج: جوهر شمشير. اُثْر: نشان و علامت زخم كه بعد از صحّت باقى بماند، آبروى و رونق آن، نشانى است در باطن كف پاى شتر، روغن خالص. اُثُر: جوهر شمشير و نشان زخم بعد از به شدن، آبروى. اُثْرَة: تنگى و قحطسالى، حال ناخوش، بزرگوارى موروثى، بقيه از علم كه برگزيده شود، نشانى است در باطن سم شتر كه به آهن كرده مى شود تا بدان پى آن شتر گيرند. سَمِنَتِ الْاِبِلُ عَلى اَثارَةٍ: فربه شدند شتران بر باقى پيه كه پيش از اين بود. اثار: عَلَمها (مراد از علم كوه است يا نشان) اَثير: جوهر شمشير، يار خالص، چهارپا كه با سم خود نشان بزرگ در زمين كَنَد، فلك نهم مافوق بر تمام افلاك. تُؤْثُور و مِئْثَرَة: آهنى است كه به آن خراشيده ميشود، سُم شتر تا پى آن گرفته و شناخته شود.