بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بَركَة: دوشيدنيست از دوشيدنيهاى صبح. بِركَة: سينه، پوست آن كه متصل به زمين شود. بُرَك: ثابت و نشسته بر چيزى. بُركَة - بُرَك و اَبْراك و بُركان و بِركان، ج: مرغى است كوچك سفيد رنگ آبى. بَرَكَة - بَرَكات، ج: افزايش، زيادت، نيكبختى، سعادت. بَرَكاتُ السَّماء: باران. بَرَكاتُ الْاَرض: گياه. بِراك - بُرُك، ج: ماهى كه منقار متعدد دارد. بَرُوكَة: خارپشت ماده. بَرُوك: زنى است كه شوهر خواهد با داشتن پسر جوان. لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ (آيه): مى گشاديم براى آنها فايده هاى ثابت از آسمان. بُرُوك و بَريكَة: نوعى حلوا كه به فارسى آفروشه گويند. بَريك - بُرُك، ج: بركت يافته. يَوْمُ الْبَريكَين: از روزهاى عربست كه در آن جنگ واقع شد. بِركَة، بِرِك، بِرَك: آبگير، استخر، حوض. بَرَكَة: بركت، دعاى خير. حَبَّةُ الْبَرَكَة: تلخه، يكجور آفت گندم. بَرُوكَة: بركت خانه، نظر قربانى. مُبارَك: ميمون، فرخنده، خجسته، خورسند، خوشدل، شادكام. فُوهَةُ الْبُركان: دهانه آتشفشان. مَقْذُوفاتُ الْبُركان: توده گداخته كه از آتشفشانى بيرون مى ريزد. بُركانى: آتشفشانى. بَركِيَّة: كف چوبى، اطاق. بِركان - بِركانَة واحد - يا بِركان، ج و واحد آن بُرَك: درخت شورمزه يا هر گياه كه ساقش دراز نباشد، يا گياه ريز. بارُوك: مرد بددل. بَراكاء و بَرُوكاء: نشست به زانو، مقاومت و كوشش در جنگ.