بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بَرَم - اَبْرام، ج: كسى كه از حسد و بخل قمار نكند، بيقرارى، ستوه، دانه انگور زمانى كه بقدر ذره باشد، ميوه درختان بلند با خار، سرب گداخته، سر كوه. بَرمَة - بَرَم و بِرام، ج: شكوفه و ميوه درخت پيلو (اراك) و درخت طاق. بُرمَة - بُرُم و بُرَم و بِرام، ج: ديگ، ديگ سنگى. بُرام - اَبْرِمَة، ج: كنه. بَريم: صبح، دو رشته سرخ و سفيد كه مزين به جواهر يا غير آن با هم تافته بر كمر و بازو بندند، هرچه كه در آن دو رنگ مختلف باشد، و مهرهائى كه براى دفع چشم زخم حمايل اطفال كنند، اشك آميخته به سرمه، جماعت از هر جنس مردم، لشگر از چند قبيله گِرد آمده، افسون، گله گوسفندان از بز و ميش، مرد متهم. بَرم: تابش، پيچش، تأكيد، تائيد، تصديق. بَرمَة: پيچ و خم دار، مارپيچ. بُرمَة: ديزى گلى، قابلمه، ميخ پيچ. بَريمَة: مته، درباز كن سر بطرى. بَريمان: كوهان شتر كه بريده و به ريسمان و مانند آن پيچند، جگر. بَيْرَم: سنگ دراز، سرب گداخته، افزار نجاران، مَتِّه. مِبْرَم - مَبارِم، ج: دوك كه بر آن ريسمان تابند. مَحْكَمَةُ الْاِبْرام: ديوان عالى كشور. مُبْرَم: محكم، پابرجا، قرص. قَضاءٌ مُبْرَم: سرنوشت حتمى و چاره ناپذير. مَبْرُوم: مفتول، پيچيده. (بِرميل) بَراميل، ج: ظرف بزرگ چوبى يا بشكه به شكل. صانِعُ الْبَراميل: چليك ساز.