فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بازَجَ: فخر نمود.

تَبْزيج: آراستن، زينت دادن.

تَبازَجا: با هم فخر نمودند.

بَزيج: عوض و جزا دهنده احسان.

(بَزَخَ) بَزْخاً، م: تمام برد، به عصا زد پشت كسى را.

بَزِخَ بَزَخاً، ف: بيرون آمد سينه و داخل شد پشت.

رَجُلٌ اَبْزَخ و اِمْرَاَةٌ بَزْخاء، ص.

بَزَّخَ تَبْزيخاً: فروتنى نمود.

تَبازَخَ عَنِ الْاَمْرِ: باز ايستاد از كار.

تَبازَخَتِ الْمَراَةُ: بزرگ نشيمنگاه شد آن زن.

(بَزَزَ) بَزْراً، ن: تخم ريختن، آب بينى انداختن، پركردن، تخم هاى كتان در ديگ ريختن، به عصا زدن.

بَزَزَ الْقَصَّارُ الثَّوْبَ: گازر با چوب به لباس كوبيد.

بَزْر - بُزُور، ج: تخم و تخم كتان كه بَزْرَك گويند، ديگ افزار، آب بينى، زدن به عصا.

بِزْر - اَبْزار و اَبازير، ج: تخم و تخم كتان كه بَزْرَك گويند، ديگ افزار (ادويه جات).

بَزْرى: زن سينه و پشت بيرون آمده.

بَزْراء: زن بسيار فرزند.

بَزَّار: روغن كتان فروش (به لغتى).

بَيْزَر - بَيازِر، ج: گازران، جامه شويان.

بَيْزارَة و بَيْزَرَة - بَيازِر، ج: عصاى ضخيم.

/ 5263