فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَيْزار - بَيازِرَة، ج: (معرب بازدار و بازيار) كشاورز، دهقان، آلت نره.

بَزيرَةُ مِياه: لوله آب كش.

بَزيرَةُ كَهْرباء: سرپيچ لامپ برقى.

بَزْبُور: لوله.

بَزَّارِىّ: كار بى ترتيب، سرسرى.

اَبْزار: ادويه، چاشنى.

مُبَزَّر: دانه دار، تخمى.

بَزْرَميط: حيوان دو رگه، دو تخمه.

مِبْزَر: جامه كوب گازران.

مَبْزُور: مرد بسيار فرزند.

(بُزُرج( و بَزرُج: )معرب بزرگ).

(بَزُعَ) الْغُلامُ بَزاعَةً، ك: ظريف و مليح و نمكين گرديد كودك.

تَبَزَّعَ الْغُلامُ: ظريف و مليح و نمكين گرديد كودك.

تَبَزَّعَ الشَّرُّ: بزرگ شد فتنه و به هيجان آمد بدى.

بَزيع - بَزيعَة مؤنث: كودك ظريف و مليح كه بى پرده حرف زند، مرد ظريف.

بُزاع: مرد ظريف چرب زبان.

(بَزَغَتِ) الشَّمْسُ بَزْغاً و بُزُوغاً، ن: روشن و تابان شد آفتاب.

/ 5263