بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مَاْثَرَة و مَاْثُرَة - مَآثِر، ج: بزرگوارى موروثى كه زبانزد مردم باشد. مَآثِرُ الْعَرَبِ: مفاخر آنها. مُؤَثَّر: فعال، كارآمد، با كفايت، نتيجه بخش، سودمند. مُؤثَّرٌ فِى الْعَقْلِ: برانگيزنده احساسات و محرك آن. مَاْثَرَة: كار نيك، عمل خير، شاهكار. مَاْثُور: روايت شده، سينه به سينه. قَوْلٌ مَاْثُور: سخن كوتاه، كلام موجز. اَثَر: نشانه، بعد، پشت سر. وَ اِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ (آيه): ما طريقه ايشان را پيروى مى كنيم. (اَثَفَهُ) اَثْفاً، ض: پيروى او كرد، راند و دفع كرد او را. اَثَفَهُ، ض ن: طلب كرد آن را. اَثَّفَ الْقِدْرَ تَاْثيفاً: ديگ را بر سه پايه نهاد. مُؤَثَّف: مرد كوتاه پهناور، لطيف پرگوشت. تَاَثَّفَهُ: احاطه كرد آن را، لازم گرفت آن را، دوستى كرد با وى، پيروى كرد او را، الحاح كرد بر وى، برانگيخت او را. اُثْفِيَّة - اَثافىّ و اَثافى، ج: ديگ پايه، ديگدان، جماعت مردم، عدد بسيار. ثالِثَةُ الْاَثافى: پاره سنگ متصل به كوه كه دو سنگ ديگر نهاده شود و ديگ را بر آن سه پايه نهند. رَماهُ اللَّهُ بِثالِثَةِ الْاَثافى: مبتلا كرد او را خداى به بدترين بلاها گويى بلا را سه درجه كرد و هر درجه را يك پايه و چون به درجه سوم رسيد ديگر نهايتى نماند براى او. هُوَ ثالِثَةُ الْاَثافى: او رأس فتنه است و فساد نميخيزد مگر از او. اَثافى: ديگدان، چند ستاره ايست مقابل رأس القِدر (قِدر چند ستاره مستديره).