فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَزَلَ الْاَمْرَ: قطع كرد آن كار را، يكطرفه كرد.

بَزَلَ الرَّاْىَ: يكطرفه و يكسو كرد عقيده را.

بَزَلَ نابُ الْبَعيرِ بَزْلاً و بُزُولاً: بيرون آمد دندان نيش شتر.

بَزَّلَهُ تَبْزيلاً: شكافت آن را.

تَبَزَّلَ و اِبْتَزَلَ: شكافته شد.

تَبَزَّلَ الْخَمْرَ و اِبْتَزَلَ: دَرِ خم شراب را سوراخ كرده بيرون آورد.

اِبْتِزال: شكفتن غنچه.

اِسْتَبْزَلَ الدَّنَّ: شراب صاف كرده از خم بيرون آورد.

بَزْل: سختى، بيرون كشيدن آب از شكم.

بُزل: گوسفند ماده.

بازِل - بَوازِل، ج: دندان نيش شتر، مرد خبير و تجربه كار.

- بُزَّل و بَوازِل، ج: شترى كه دندان نيش برآورده باشد (اين در سال نهم او است و مذكر و مؤنث يكسان است)، يعنى هشت سالش تمام شده، امر سخت و مشكل.

بازِلَة: جراحتى كه پوست را شكافد و خون از آن روان باشد، رفتار سريع.

ما عِنْدَهُ بازِلَةٌ: نيست نزد او مالى.

بَزُول - بُزُل، ج: شتريست كه دندان نيش برآورده باشد.

بُزال: سوراخى كه در خم شراب كنند تا بيرون آيد، شير چليك يا شير آب انبار.

بِزال: آلتى است آهنى كه با آن خم شراب و غيره را سوراخ كنند، پيچ سر بطرى بازكن.

بَزْلاء: بلاى بزرگ، كارهاى سخت، رأى نيكو.

خَطَةٌ بَزْلاء: امرى كه فاصل حق و باطل باشد.

بَزَلَ الزَّجاجَةَ: بطرى را باز كرد.

مِبْزَل: آلت جراحى.

رَجُلٌ تَبْزِلَةٌ و تِبْزِلَّة: مرد كوتاه قامت.

مِبْزَل و مِبْزَلَة: آنچه بدان آب و شراب و غير آن را صاف كنند.

(بَزَمَ) عَلَيْهِ بَزْماً، ض ن: به دندان نيش گزيد او را.

بَزَمَ بِالشَّىْ ءِ: برداشت آن را، حمل كرد.

بَزَمَ النَّاقَةَ: دوشيد آن را با دو انگشت سبابه و ابهام.

بَزَمَ فُلاناً ثَوْبَهُ: ربود جامه او را.

/ 5263