فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تَبازى: بلند كرد نشيمنگاه خود را، گام و قدم گشاد نهاد، بسيارى نمود به آنچه نيست نزد او، تظاهر به آنچه نداشت نمود.

بَزِىّ: هم شير.

رَجُلٌ اَبْزى: مردى كه پشت او نزديك نشيمنگاهش كج باشد، يا وسط پشت به طرف راست كج گرديده، يا سينه اش بيرون آمده و پشت او داخل شده، يا نشيمنگاهش بيرون آمده باشد.

بَزِىّ: برادر رضاعى.

اَبْزَى: كبوتر سينه مرغى.

بِزَيك: يكنوع بازى ورق.

(بَسَّ) بَيْنَ النَّاسِ بَسّاً و بَسيسَةً، ن: سخن چينى كرد ميان مردم.

بَسّ: كوبيده شدن.

بُسَّتِ الْجِبالُ بَسّاً (آيه): كوبيده مى شوند كوهها كوبيده شدنى.

بَسَّ الْاِبِلَ وَ بِها بَسّاً: نرم راند شتر را.

بَسَّ السَّويقَ: مخلوط كرد آرد و روغن و غيره را.

بَسَّ فِى السَّيْرِ: مدارا كرد و نرم راند.

بُسَّتِ الْجِبالُ (آيه): ريزه ريزه و خاك كرده شد كوهها.

بُسَّ الرَّجُلُ فى مالِهِ: قسمتى و پاره از مال آن مرد رفت.

اَبَسَّ بِالْمَعزِ اِبْساساً: خواند بز را بسوى آب.

اِبْساس: زجر كردن شتر به لفظ بس بس، رهاكردن ستور بطرف آب و بس بس گفتن به ماده شتر در وقت دوشيدن.

اِنْبِساس: رفتن آب به زمين، پراكنده شدن ستور.

/ 5263