فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(بَسَرَ) بَسْراً و بُسُوراً، ن: شتاب و عجله كرد، غلبه نمود و پيش از وقت گرفت، ترش روى گرديد.

عَبَسَ وَ بَسَرَ (آيه): عبوس و ترش روى شد، چهره درهم كشيد.

بَسَرَ الْقُرحَةَ بَسْراً و اَبْسَرَ: خراشيد جراحت را پيش از رسيدن.

بَسَرَ و اِبْتَسَرَ النَّخْلَةَ: ريخت گرد خرماى نر را بر ماده آن پيش از وقت.

بَسَرَ الْفَحْلُ النَّاقَةَ: جهيد شتر نر بر ماده قبل از خواهش آن.

بَسَرَ الرَّجُلُ النَّاقَةَ: نر كشيد بر ناقه پيش از خواهش او.

بَسَرَ و اِبْتَسَرَ و تَبَسَّرَ و اَبْسَرَ الْحاجَةَ: خواست حاجت را در غير وقت آن.

بَسَرَ و اَبْسَرَ التَّمَرَ: رنگ گرفت خرما لكن رسيده نشده.

بَسَرَ السِّقاءَ: خورد شير مشگ را قبل از آنكه غليظ گردد.

بَسَرَ الدَّيْنَ: تقاضاى طلب كرد پيش از موعد آن.

بَسَرَ بِهِ: آغاز و ابتدا كرد آن را.

بَسَرَ النَّباتَ: چرانيد گياه نچرانيده را.

اَبْسَرَ النَّخْلُ: غوره آورد درخت خرما.

اَبْسَرَ زَيْدٌ: زيد كَند در زمين غصبى.

اَبْسَرَ الْمَركَبُ فِى الْبَحْرِ: باز ايستاد كشتى در دريا.

مُباسِرَة: ماده كه مايل به نر گردد قبل از خواهش.

مُبَسِّرات: بادهائى كه وزيدن آن را دليل بر باران دانند.

اِبْتَسَرَ الشَّىْ ءَ: گرفت تازه آن چيز را.

اِبْتَسَرَتْ و تَبَسَّرَتْ رِجلُهُ: خفت پاى او.

اُبْتُسِرَ لَوْنُهُ، ل: متغير گرديد رنگ او.

اِبْتِسار: آغاز كردند به چيزى.

تَبَسَّرَهُ: تفحص كرد آن را.

تَبَسَّرَ النَّهارُ: خنك گرديد روز.

/ 5263