بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(بَسَرَ) بَسْراً و بُسُوراً، ن: شتاب و عجله كرد، غلبه نمود و پيش از وقت گرفت، ترش روى گرديد. عَبَسَ وَ بَسَرَ (آيه): عبوس و ترش روى شد، چهره درهم كشيد. بَسَرَ الْقُرحَةَ بَسْراً و اَبْسَرَ: خراشيد جراحت را پيش از رسيدن. بَسَرَ و اِبْتَسَرَ النَّخْلَةَ: ريخت گرد خرماى نر را بر ماده آن پيش از وقت. بَسَرَ الْفَحْلُ النَّاقَةَ: جهيد شتر نر بر ماده قبل از خواهش آن. بَسَرَ الرَّجُلُ النَّاقَةَ: نر كشيد بر ناقه پيش از خواهش او. بَسَرَ و اِبْتَسَرَ و تَبَسَّرَ و اَبْسَرَ الْحاجَةَ: خواست حاجت را در غير وقت آن. بَسَرَ و اَبْسَرَ التَّمَرَ: رنگ گرفت خرما لكن رسيده نشده. بَسَرَ السِّقاءَ: خورد شير مشگ را قبل از آنكه غليظ گردد. بَسَرَ الدَّيْنَ: تقاضاى طلب كرد پيش از موعد آن. بَسَرَ بِهِ: آغاز و ابتدا كرد آن را. بَسَرَ النَّباتَ: چرانيد گياه نچرانيده را. اَبْسَرَ النَّخْلُ: غوره آورد درخت خرما. اَبْسَرَ زَيْدٌ: زيد كَند در زمين غصبى. اَبْسَرَ الْمَركَبُ فِى الْبَحْرِ: باز ايستاد كشتى در دريا. مُباسِرَة: ماده كه مايل به نر گردد قبل از خواهش. مُبَسِّرات: بادهائى كه وزيدن آن را دليل بر باران دانند. اِبْتَسَرَ الشَّىْ ءَ: گرفت تازه آن چيز را. اِبْتَسَرَتْ و تَبَسَّرَتْ رِجلُهُ: خفت پاى او. اُبْتُسِرَ لَوْنُهُ، ل: متغير گرديد رنگ او. اِبْتِسار: آغاز كردند به چيزى. تَبَسَّرَهُ: تفحص كرد آن را. تَبَسَّرَ النَّهارُ: خنك گرديد روز.