بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
تَبَسَّرَ الثَّوْرُ: گاو ريشه هاى خشك را چريد. بَسْر: آب سرد. بُسْر - بِسار، ج: نو و تازه از هر چيز، آب باران تازه باريده، مرد و زن جوان، غوره خرما، خرماى كال و نارس. بُسُر: غوره خرما، آنچه از شكوفه خرما اول ظاهر شود كه طلع خوانند. بُسْرَة - بُسْرات، ج: يك غوره خرما، آفتاب وقت برآمدن، سر نره سگ. بِسارَة: بارانى كه در ايام گرما مداوم در هند بارد. بَسُور: شير درنده. باسِرَه: رو تُرُش، بدهيئت، غمگين. وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ (آيه): رويهاى ايشان در آنروز غمگين است يعنى قيامت. باسُور - بَواسير، ج: قسمى از بيمارى مقعد و بينى. بَسَرَ: خبرى را پيش از وقت انتشار داد. مُبْتَسَر: نابهنگام. مَبْسُور: كسى كه علت بواسير دارد. نَخْلَةٌ مِبْسار: درخت خرمائى كه غوره آن رسيده نشود. (بَسَطَهُ) بَسْطاً، ن: گسترد آن را، تازيانه زد وى را. بَسَطَ يَدَهُ: دراز كرد دست خود را. بَسَطَ فُلاناً: شادمان كرد آن را. بَسَطَ مَكانَ القوم: وسعت داد جاى گروه را. فِراشٌ يَبْسُطُنى: محل من پهن و وسيع است. بَسَطَ اللَّهُ فُلاناً عَلَىَّ: تفضيل داد خدا او را بر من. بَسَطَ مِنْ فُلانٍ: گستاخى كرد با وى. بَسَطَ الْعُذْرَ: پذيرفت عذر را.