فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ثَوْبٌ ذُوبُصمٍ: لباس ضخيم.

رَجُلٌ ذُوبُصمٍ: مرد تناور و درشت هيكل.

بَصَمُ الْاِصبَع: جاى انگشت و اثر آن.

اَلْمَبْصُومُ بِخَتْمى: بنام من مهر شده.

(بُصان)، بُصانات و اَبْصِنَة، ج: ماه ربيع الاخر.

(بَصا) عَلى غَريمَةٍ بَصواً، ن: گرفت همه مال او را از وى، سخت گرفت بر بدهكار.

بِصاء: خصيه كشيدن.

خَصَّاهُ اللَّهُ وَ بَصَّاهُ وَلَصَّاهُ خُصّىً: گرداند او را خدا خواجه.

بَصوَة: جرقه، داغ، نشان.

ما فِى الرِّمادِ بَصوَةٌ: نيست در خاكستر آتشى و نه جرقه.

(بَصِىّ): خايه كشيده.

(بَضَّ) الرَّجُلُ بَضُوضَةً و بَضاضَةً، ض ف: رقيق الجلد و نازك پوست و كم گوشت گرديد.

بَضَّ الْماءُ بَضّاً و بُضُوضاً و بَضيضاً، ض: كم كم روان شد آب.

بَضَّ الْحَجَرُ: جاريست آب از سنگ مانند عرق.

ما يَبُضُّ حَجَرُهُ: (بخيل را مثل زنند) تراوش نمى كند سنگ او، نَم پَس نمى دهد.

فُلانٌ ما تَبُضُّ عَيْنُهُ: او صبور بر مصيبت است.

بَضّ: ابريشم به ساز بستن براى نوازندگى.

بَضَّ لَهُ و اَبَضَّ لَهُ: كم عطا كرد او را.

ما عَلَّمَكَ اَهْلُكَ اِلاَّ مِضّاً و بِضّاً و بَيْضاً و مَيْضاً: ياد ندادند تو را اهل تو مگر آنكه اگر كسى از تو سئوال كند به زبان آوازى برآورى و جواب لا و نعم نگوئى.





/ 5263