فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَطِح و بَطيحَة و بَطْحاء و اَبْطَح - بِطاح و اَباطِح و بَطائِح، ج: رودى كه در سنگلاخ باشد.

هُوَ بَطْحَةُ رَجُلٍ: او بقدر قامت يكمرد است.

بُطاح: بيماريست كه از تب حادث شود.

بُطاحى: مبتلا بمرض بطاح.

بَطْحاء ، بِطاح و بَطائِح و بَطْحاوات، ج غجوى

ص

اَبْطَح، اَباطيح، ج 0در

ص

بَطيحَة، بَطائِح،ج سنگلاخ

(بَطَخَهُ) بَطْخاً، ن: ليسيد آن را، باطِخ، ص.

اَبْطَخُوا: صاحب خربزه و كدو و خيار بسيار شدند.

بِطّيخ - بِطّيخَة واحد: خربزه، خيار، كدو.

بِطّيخى: خربزه فروش.

بَطَّيخ: هندوانه، خربزه.

بَطّيخَةُ الْعَجَلَة: توئى چرخ.

رَجُلٌ بُطَّاخى: مرد ضخيم و تناور.

مَبْطَخَة و مَبْطُخَة: جاليز خربزه.

اِبِلٌ بَطْخَة: شتران فربه.

رِجالٌ بَطِخَة: مردان فربه و چاق.

باطِخُ الْماء: احمق و بى خرد كه آب را مى ليسد.

(بَطَرَ) الْجُرحَ بَطْراً، ن ض: شكافت زخم را.

بَطِرَ بَطَراً، ف: بسيار شادى و خوشحالى نمود، تكبر كرد.

بَطَر:سرگشته شدن،ناسپاسى نعمت كردن،كراهت داشتن چيزى كه سزاوار نباشد، حيرت، طغيان.

- بَطِر، ص: گردنكشى كردن از حق، قبول نكردن آن.

وَلا تَكُونُوا كَاالَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً (آيه): نباشيد مانند آنانكه از ديارشان روى طغيان و خودنمائى بيرون شدند.

/ 5263