فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اِسْتِبْطان: در نهان داشتن.
اِسْتَبْطَنَ: دريافت، به كنهش رسيد، پى برد.
بَطْن - اَبْطُن و بُطْنان و بُطُون، ج: شكم، گروه كمتر از يك قبيله، زمين گودال، شكم هر چيز، جانب.
ذُوالْبَطْن: پليدى، آنچه در شكم است.
اَلْقَتِ الْمَراَةُ ذا بَطْنِها: زن زائيد.
اَلْقَتِ الدُّجاجَةُ ذا بَطْنِها: مرغ تخم نهاد.
بَطَن: بيمارى شكم.
بَطِن، بِطان، ج: توانگر متكبر، بنده شكم، شكم بزرگ پرخوار.
بِطْنَة: تكبر و نازش، سيرى و پرى شكم از خوراك.
باطِن - بَواطِن، ج: پنهان.
- اَبْطِنَة و بُطْنان، ج: نامى از اسماء خداى تعالى، داخل هر چيز، زمين پست، گودال.
- بُطْنان، ج: راه آب در زمين درشت.
بَطْنُ الرَّجْل: كف پا.
بَطْنُ الْمُلعَقَة: گودى قاشق.
بَطْنُ وَلَدَة: زايش، تولد، بچه هاى جانوران.
وَلَدَتْ ثَلاثَةً فى بَطْنٍ واحِدٍ: سه قلو زائيد.
اِبْنُ بَطْنِهِ: پرخور، شكم پرست، شكمو.
بَطْناً لِظَهْرٍ: وارونه، سروته، معكوس.
اَلتَّكَلُّمُ الْبَطْنى: سخن گفتن شكمى.