بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اِبْعاد: جدائى، تنهائى، دورى، دورسازى. اِسْتِبْعاد: برطرف سازى. اِبْعادِيَّة: كشت زار، روستا. بُعاد و بَعيد: دور. اَمْرٌ بَعيد: كار در نهايت بزرگ. اَبْعَد - اَباعِد، ج: خير و فائده، دورتر، بيگانه، خيانت گر. رَجُلٌ مِبْعَد: مرد بسيار دور سفر. رَاَيْتُهُ بُعَيْداتِ بَيْنٍ: ديدم او را اندكى پس از جدائى. (بَعْذَرَهُ) بِعْذارَةً: حركت داد او را و لرزانيد. (بَعَرَ) بَعْراً، م: سرگين و پشگل انداخت. بَعِرَ الْجَمَلُ بَعَراً، ف: بعير گشت شتر (9 ساله يا چهار ساله و يا باربر شد شتر(. بَعَّرَ و اَبْعَرَ الْمِعى: پشگل در روده را بيرون كرد. مُباعَرَة و بِعار: پشگل افكندن. بَعْر - بَعْرَة واحد - اَبْعار، ج: پشگل، فقر. بَعْرَة: خشم براى خدا.