فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَعْض - اَبْعاض، ج: پاره از هر چيز.

بَعُوضَة - بَعُوض، ج: پشه.

بَعُوض: ساس.

اَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ و تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ (آيه): آيا ايمان به قسمتى از كتاب خدا داريد و قسمت ديگر را منكريد.

اِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحى اَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً (آيه): خدا باك ندارد از اينكه مثلى زند پشه باشد يا چيز ديگر.

كَلَّفَنى مُخَّ الْبَعُوضِ: تكليف داد مرا به محال.

اَرضٌ و لَيْلَهٌ بَعِضَةٌ و مَبْعُوضَةٌ: زمين و شب پشه دار.

بُعْضُوضَة: جانوريست مانند خنفسا.

(بَعَطَهُ) بَعْطاً، م: ذبح كرد آن را.

بَعْط: زياده روى كردن در نادانى و كار زشت.

اَبْعَطَ فِى السَّوْم: دور رفت چارپا به چرا.

اِبْعاط: گريختن، از حد گذشتن، زياده روى در نادانى و كار زشت، مكلف شدن كسى به چيزى كه فوق طاقتش باشد.

(بَعَقَ) الْمَطَرُ الْاَرضَ بُعاقاً، ن: شكافت باران زمين را.

بَعَقَ الْجَمَلَ بَعْقاً: كشت شتر را.

بَعَقَ عَنْ كَذا: كشف كرد و ظاهر ساخت.

بَعَقَ، م: سخت آواز كرد.

بَعَقَ الْبِئْرَ: كند چاه را.

تَبْعيق: شكافتن خيك و غير آن.

تَبَعَّقَ السَّحابُ: فرو ريخت ابر.

تَبَعَّقَ و اِبْتَعَقَ فِى الْكَلامِ: ناگهان به سخن درآمد.

/ 5263