فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَجَرتُ الْعَظْمَ اَنَا: بستم استخوان شكسته را بر كجى.

اَجَرَهُ فُلانٌ اَجْراً، ن: مزدور او شد فلان.

اَجَرَالْمَمْلُوكَ: به كرايه داد مملوك را.

اُجِرَ فُلانٌ فى اَوْلادِهِ، ل: فرزندانش مردند پاداش او گشتند.

اُجِرَتْ يَدُهُ: بسته شد شكستگى دست او.

آجَرَهُ ايجاراً: پاداش عمل داد او را.

آجَرَتِ الْمَراَةُ: مباح كردن زن نفس خود را به اجرت.

آجَرتُهُ: به مزد خواستم او را.

آجَرَهُ الرُّمْحُ: در دهن او نيزه زد.

آجَرَهُ ايجاراً و مُوأجَرَةً: به كرايه داد او را - مُؤجِر، ص.

اِئْتَجَرَ: صدقه داد به طلب پاداش.

اِئْتَجَرَ عَلَيْهِ بِكَذا: اينقدر اجرت بر آن گرفت.

اِسْتَاْجَرتُهُ: به مزد خواستم او را - مُسْتَاْجِر، ص.

اَجْر - اُجُور و آجار، ج: پاداش عمل، مزد، ذكر نيكو، كابين زنان (مهريه).

اُجْرَة: مزد و كرايه.

اُجْرَةُ التَّعْليم: شهريه.

اُجْرَةُ السَّفَر: كرايه سفر.

اُجْرَةُ الطَّبيب: ويزيت.

/ 5263