فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بُعْكُوكَةُ النَّاس: مجتمع مردم.

بَعْكُوكاء: بدى و شور و غوغا.

بَعكُوكَة: باشگاه.

(بَعْكَرَهُ) بِالسَّيْفِ: بريد آن را با شمشير.

رَمْلَةٌ (بَعْكَنَة): ريگ شنزار كه گذشتن از آن دشوار باشد.

(بَعَلَ) الرَّجُلُ بُعُولَةً، م: شوهر گرديد آن مرد.

بَعَلَ عَلَيْهِ: سركشى نمود بر او.

بَعِلَ بِاَمْرِهِ، ف: متحير و ترسان و عاجز گشت از چاره كار.

بَعِل و بَعِلَة، ص: مذكر و مؤنث شوهر و زن.

وَ اَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلى شَيْخاً (آيه): من پيرزنم و اين شوهرم شيخ و پيرمرد است.

باعَلَ الْقَوْمُ قَوْماً: ازدواج كردند با همديگر.

باعَلَ فُلانٌ فُلاناً: مجالست و همنشينى كرد با وى.

مُباعَلَة و بِعال و تَباعُل: مُلاعبه، شوخى زن و شوهر با همديگر، جماع نمودن، زناشوئى كردن.

تَبَعَّلَتْ: فرمانبردارى شوهر كرد، يا خود را براى شوهر آراست.

اِسْتَبْعَلَ الْمَكانُ: زمين بلند گرديد آنجا.

اِسْتَبْعَلَ الرَّجُلُ: شوهر گرديد آن مرد.

بَعْلى: زراعت ديمى.

بَعْل - بِعال و بُعُول و بُعُولَة، ج: زمين بلند كه بر آن باران كم بارد و هر درخت و نخل و زراعتى كه از بيخ آب خورد بى آنكه آن را نهرى باشد يا از باران آب خورد، سنگينى عيال مرد، شوهر.

بَعْلَة: زن شوهردار.

بَعِلَة: زن كه جامه آراسته پوشيدن نتواند.

(بَعْلَبَك): نام شهر معروفى است در شامات و منسوب به او بعلبكى.

/ 5263