فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(بَعْلَزبُول): اهريمن.

(بَعيم): صورت بى سايه دار نقاشى، مجسمه چوبين، نام بتى، كسى كه شعر گفتن نتواند.

(بَعْنَسَ) الرَّجُلُ: آن مرد نرم و خوار گرديد به خدمت.

(بَعا) بَعْواً و بَعْياً، م ن ض: گناه كرد،خطا نمود.

بَعاهُ بَعْواً، ن: غالب آمد بر او در قمار.

بَعاهُ بِالْعَيْنِ: چشم زخم رسانيد او را.

بَعا عَلَيْهِمْ شَرّاً: بدى آورد برايشان.

بَعْو: عاريت گرفتن سگ شكارى و اسب براى مسابقه.

اَبْعاهُ: بر گناه و خطا انگيخت آن را.

اَبْعاهُ فَرَساً: آبستن كرد آن را.

اِسْتَبْعا: امانت گرفت سگ شكارى و اسب مسابقه.

بَعْو: گناه، خطا، عاريت.

(بَغَّ) الدَّمُ بَغّاً، ن: جوش زد خون.

بُغن و بُغَّة: شتر نر و ماده كوچك.

بَغْبُغ: چاهى كه آب آن نزديك باشد، آهوى نر و فربه.

بُغْبُغَة: چشمه پرآب، نام زمينى به مدينه.

بَغْبَغَة: حكايت نوعى از حُدى خواندن براى شتر، خرخر كردن در خواب، پايمال كردن و وطى نمودن.

مُبَغْبَغ: آميزنده و شتابزده سبك.

قَرَبٌ مُبَغْبَغ: نزديك.

(بُغْبُور): سنگى كه بر آن قربانى نذرى براى بت ذبح كنند.

(بَغَتبهُ) بَغْتاً و بَغْتَةً، م: ناگاه آمد او را.

مُباغَتَة: كسى را ناگاه گرفتن.




/ 5263