فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَغْت و بَغْتَة و بَغْتَةً - بَغَتات، ج: ناگاه.

لَسْتُ اَمَنُ بَغَتاتِ الْعَدُوِّ: نيستم ايمن از حملات ناگهانى دشمن.

بَغَتَ، باغَتَ: غافلگير كرد، سررسيد، بى خبر حمله كرد.

اِنْبَغَتَ: متحير ماند، يكه خورد، پس زد.

بَغْتَةً: غفلةً، يكمرتبه، بى خبر.

بَغْتِىّ: ناگهانى غيرمنتظره.

(بَغِثَ) الْغَنَمُ بَغَثاً، ف: پيسه گرديد گوسفند.

اَبْغَث: گوسفند نر پيس، شير درنده، پرنده اى است تيره رنگ.

بَغْثاء: ماده گوسفند پيسه، مردم از هر جنس بهم مخلوط.

بُغَيْثاء (مصغر): جاى باردان شتر.

بُغْثَة: رنگ پيسى گوسفند.

بُغاث، بِغْثان، ج: مرغى است كند پرواز و آهسته رو و تيره رنگ، مرغ اذيت رسان.

اِنَّ الْبُغاثَ بِاَرضِنا يَسْتَنْسِرُ (مثال): هركه همسايه مجاور ما شد عزيز گرديد.

(بَغْثَرَهُ) بَغْثَرَةً: نظر كرد و تفتيش نمود.

بَغْثَرَتْ و تَبَغْثَرَتْ نَفْسُهُ: شوريد دل او.

تَرَكَتِ الْقَوْمَ فى بَغْثَرَةٍ: رها كرد گروه را در حيص و بيص.

بَغْثَرَة: شوريدن دل و پريشان كردن چيزى، حيص و بيص.

بَغْثَر: احمق و مرد چركين، شتر فربه.

(بَغْداد): نام شهر معروف به مدينه السلام است.

تَبَغْدَدَ: خود را بسوى بغداد نسبت داد يا شبيه به اهل آن كرد.

بُغادَة: آب قليائى.

/ 5263