فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبغى (آيه): تجاوز كرد.
وَ لا تَبْغِ الْفسادَ فِى الْاَرضِ (آيه): در زمين فساد مجوئيد.
لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ اَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ (آيه): بر شما گناهى نيست كه فضل پروردگار را بيشتر طلب كنيد.
بِغْيَة و بُغْيَة - بَغايا، ج: حاجت، مطلوب.
بُغاء: يافته و جسته.
بُغايَة: يافته، كسب.
اِنَّهُ لَذُو بُغايَةٍ: او كاسب است.
باغى - بُغاة و بَغْيان، ج: طلب كننده، جوينده، نافرمانى.
جَمَلٌ باغٍ: شترى كه آبستن نگرداند ماده را.
فِئَةٌ باغِيَة: گروه نافرمان از اطاعت امام معصوم.
بَغُوّ: زن زناكار.
يَنْبَغى: بايستى، بايد، لازم است.
بَغْى، بُغاء: زناكارى، فاحشگى.
بُغاء، اِبْتِغاء: خواسته، آرزو.
باغٍ: جفاكار، ظالم، بى عدالت، زورگو، ستمگر، سركش.
مُبْتَغِىّ: خواسته، آرزو شده، مطلوب.
بَغِىّ - بَغايا، ج: كنيز و زن آزاد زناكار، بسيار جستجوكننده.
مَبْغى و مَبْغاة: طرف جستنى و مكان طلب.
(بَفْت، بَفْتا): چلوار، قلمكار.
(بِفْتيك): گوشت كبابى، كتلت با نان خشك شده.