فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(بَقَّ) بَقّاً، ن: بسيار گشاد و فراخ شد در بزرگى.

بَقَّ عيالَهُ: جدا نمود عيال خود را.

بَقَّ وَ بَقَقَ مالَهُ: پراكنده ساخت مال او را.

بَقَّ الْعَطِيَّةَ: فراوان عطا كرد او را.

بَقَّ النَّبْتُ: روئيد گياه.

بَقَّ الْجِرابَ: شكافت انبان را.

بَقْبَقَ الْماءُ: غلغل كرد، حباب برآورد.

بَقْبَقَ: پرحرفى كرد، ياوه گفت.

بَقْباق: ياوه سرا، هرزه گو، وراج.

بَقْبُوقَة: جوش چرك دار، كورك.

اَبَقَّتْ و بَقَّتِ الْمَراَةُ: بسيار شد اولاد زن.

اَبَّقَ و بَقَّ عَلَى الْقَوْمِ بَقّاً و بَقاقاً: بسيار پرگوئى كرد با ايشان.

بَقَّتِ السَّماءُ: سخت باريد.

اَبَقَّ الْوادى: از بين رفت خس و خاشاك رودخانه.

اَبَقَّتِ الْغَنَمُ فِى الْجَدَبِ: بچه داد گوسفند لاغر در سال قحط.

اِبْقاق: گشاد گردانيدن چيزى.

بَقْبَقَ عَلَيْنَا الْكَلامَ: پريشان گفت و طولانى كرد سخن را.

بَقْبَقَ الْكُوزُ بَقْبَقَةً: صدا كرد كوزه از آب.

/ 5263