بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بَقْلَةُ الرُّماة: گياهى است شبيه بارتنگ. بَقْلَةُ الْبَرارى و بَقْلَةُ الرَّمْل: گياهى است كه تخم آن شبيه پنبه دانه است. اَلبَقلَةُ الْحامِضَة: ساق ترشك، تره خراسانى. بُقْل: تره و سبزه بهار. يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْاَرضُ مِنْ بَقْلِها (آيه): بيرون آورده ميشود براى ما از آنچه ميروياند زمين از سبزى. اَرضٌ بَقِلَة و بَقيلَة و بَقَّالَة و مَبْقَلَة و مَبْقُلَة: زمين سبزه زار. بَقَّال: سبزى و تره فروش، خواربارفروش. بَقُول: حبوبات. باقِل: غنچه برگ. بَقَلَة: يكنوع ماهى، ماهى خشك شده در آفتاب. بَقْلاوَة: باقلوا. بَقْلُولَة: حباب. بُقُولُ الْاَوْجاع: درختيست بزرگ بنام توجره آن را قاقاسياه گويند. باقِلّى و باقِلاء: دانه معروف. با قِلاَّنى: باقلافروش. (بُوقال) و باقُول - بَواقيل، ج: كوزه بدون گردن از سفال به شكل. (بَقِمَ) الْبَعيرُ: بيمار گرديد شتر از خوردن گياه. تَبَقَّمَتِ الْغَنَمُ: سنگين بار گرديدند گوسفندان از حمل بچه هاى شكم.