فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بُقامَة: پشم پاك شده كه آن را ريسند، مرد كم عقل و سست رأى، ريزه پشم كه وقت حلاجى بريده باشد، تراشه نجاران.

بَقَّم: چوبى است سرخ كه بدان رنگ كنند و به فارسى بكم گويند.

بُقَّم: درخت بادام به شكل.

(اَبْقَنَ) الرَّجُلُ: فراوانى شد ناحيه او.

(بَقاهُ) بِعَيْنِهِ بَقاوَةً: نظر كرد و نگريست بسوى او.

بَقَوْتُهُ بَقْواً و بَقاوَةً: نگاهبانى نمودم او را و نگاهداشتم.

اُبْقُهُ بَقْوَتَكَ مالَكَ: نگاهدار او را چنانچه مال خود را نگاه ميدارى.

(بَقِىَ) بَقاءً و بَقى بَقْياً، ف ض: زيست و زندگانى كرد در جهان.

بَقاهُ بَقْياً، ض: نگاهداشت او را و نگريست بسوى او.

اَبْقاهُ و بَقَّاهُ و تَبَقَّاهُ و اِسْتَبْقاهُ: زنده و باقى گذاشت او را، نگاهداشت او را.

بَقِىَ: ماند، دوام آورد، بجا ماند، توقف كرد، باقى ماند.

بَقِىَ، تَبَقّى: زيادى آمد.

اَبْقى: از دست نداد.

اَبْقى عَلى حَياتِهِ: نجاتش داد، رهانيد، رهائى داد.

اَبْقَيْتُ عَلَيْكَ: ترحم و رعايت نمودم بر تو.

اِبْقاء: اصلاح ميان قوم.

مُبْقِياتُ الْخَيْل: اسبانى كه رفتار آنها ادامه دارد، بعد از واماندن اسبان ديگر.

اِسْتَبْقى مِنَ الشَّىْ ءِ: گذاشت بعض آن چيز را.

اِسْتَبْقى: نگه داشت، حفظ كرد، ازدست نداد.

بَقاء: ادامه، تمديد، دنباله، توقف، ماندگارى، فناناپذيرى، جاودانى، زندگى پس از مرگ.

وَ يبْقى وَجْهُ رَبِّكَ (آيه): ميماند وجه پروردگار تو.

ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَاللَّهِ باقٍ (آيه): آنچه نزد شما است تمام ميشود و آنچه نزد خدا است باقى است.

باقى: زنده ئيكه انتها ندارد اندازه وجودش، از نامهاى خداوند تعالى.




/ 5263