فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(اِجَّاص) - اِجَّاصَة واحد: آلو، به لغت شام زردآلو و گلابى را هم گويند به شكل.

(اِجْط): كلمه اى است كه بدان گوسفندان را زجر كنند.

(اَجَلَهُ) اَجْلاً، ض و آجَلَهُ ايجالاً: دارو كرد درد گردن او را، بند كرد و بازداشت او را.

اَجِلَ اَجَلاً و اُجُولاً، ف: پس ماند و درنگ كرد.

اجِل و اَجيل، ص.

اَجِلَ الرَّجُلُ اِجْلاً: درد گرفت گردن مرد از ناهموارى بالين.

اَجَلَ الشَّرَّ عَلَيْهِمْ اَجْلاً، ض ن: بد كرد با ايشان يا برانگيخت شرّ را بر ايشان - اجِل، ص.

اَجَلَ لِاَهْلِهِ: كسب كرد و جمع آورد مال را و حيله كرد براى اهل خود.

اَجَّلَهُ تَاْجيلاً: مدت معين كرد، مهلت داد او را، دارو كرد درد گردن او را.

بى اِجْلٌ فَاًجِّلُونى: براى من درد گردن است پس دارو كنيد مرا.

اَجَّلَ الْماءَ فِى الْمَاْجَلِ: فراهم كرد آب را در استخر.

تَاَجَّلَ: مهلت خواست، پس ماندند گله گاوان، گرد آمد آب در محل خود.

تَاَجَّلَ الْقَوْمُ: درنگ كردند و جمع شدند قوم.

اِسْتَاْجَلْتُهُ: مهلت خواستم از وى.

اِجْل: - اجال، ج: دردى كه از ناهموارى بالين در گردن پيدا شود، گله گاوان وحشى، گله شتران و آهوان.

فَعَلْتُهُ مِنْ اَجْلِكَ وَ اَجْلَكَ وَ مِنْ اَجْلاكَ وَ مِنْ اَجْلالِكَ و جَلَلِكَ: (و يُكْسَرُ فى جَميعٍ) به جا آوردم آن كار را از براى تو.

اَجَل - اجال، ج: انتها و نهايت زمان عمر، نهايت مدت قرض، مدت مهلت هر چيز، حرف جواب تصديق است مانند نعم به معنى آرى.

اَجيل - اُجْل، ج: آب جمع شده در كولاب و گل و لاى جمع كرده شده پاى درخت خرما، پس مانده و درنگ كننده.

/ 5263