بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بَكَلَ، بَكَّلَ: قلاب كرد. بُكْلَة: قزن قفلى، چفت، گيره، سگك. بَكلا: ماهى خشك. بَكلُورِيَّة: دوره دوم متوسطه. بَكُلورِيُوس: ديپلمه. (بَكِمَ) بَكَماً، ف: گنگ گرديد. بَكَمَ: خاموش ماند. بَكامَة: گنگى و كورى و كرى مادرزاد، گنگ و كر و كور پيداشدن. صُمٌ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَرجِعُونَ (آيه): كر و لال و كورند پس برنمى گردند. اَبْكَم و بَكيم، ص: مذكر - بُكْم و بُكْمان، ج و بَكْماء، ص: مؤنث: گنگ و كر و كور و لال مادرزاد. سَتَكُونُ فِتْنَةٌ صَمْاءَ بَكْماءَ عَمْياءَ (حديث): بزودى فتنه ئى خواهد آمد بواسطه اختلاط آن درك حواس نگردد. بَكُمَ قَصداً بَكامَةً، ك: بازماند از سخن به قصد يا بدون قصد، باز ايستاد از نكاح. تَبَكَّمَ عَلَيْهِ الْكَلامُ: درماند در سخن. بَكَم: گنگى يا عجز بيان. اِنَّ اَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذى بِبَكَّةَ (آيه): اولين خانه اى كه براى مردم قرار داده شده همانست كه در بكه است. (مَبْكُونَة): زن خوار و ذليل. (بَكى) بُكاءً و بُكىً، ض: گريست با صدا و اشك او جارى شد، سرائيد. بَكاهُ و عَلَيْهِ و بَكَّاهُ و عَلَيْهِ تَبْكِيَةً: ستايش گويان گريه كرد بر وى باكٍ، ص بُكاة و بُكّى، ج باكِيَة، ص مؤنث باكِيات، ج. بَكى بِحَرقَةٍ: زارزار گريست، بيتابى كرد، ماتم گرفت. باكٍ: عزادار، سوگوار، نوحه گر. مُبْكٍ، مُبَكٍّ: گريه آور، غم انگيز، رقت آور. وَ جاؤُا اَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ (آيه): شب نزد پدرشان آمدند درحالى كه گريه مى كردند برادران يوسف.