فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَلَّ مِنْ مَرَضِهِ بَلاًّ و بَلَلاً و بُلُولاً: بهبودى يافت از بيمارى.

بَلَّ بِالشَّىْ ءِ بَلاًّ: حريص شد به آن چيز.

بَلِلْتُ بِهِ، ف: ظفر و غلبه يافتم به وى، سخت گير شدم به او، شفا يافتم به آن.

بَلِلْتُ فُلاناً: گرفتم وى را.

بَلِلْتُ بِهِ بَلَلاً و بَلالَةً و بُلُولاً: مبتلا شدم به آن و درآويختم به او.

بَلَّ الرَّجُلُ بَلَلاً: فاجر گرديد مرد.

اَبَلَّ: نجات يافت، سير كرد در زمين، عاجز گرديد از فساد.

اَبَلَّ الشَّجَرُ: ميوه آورد و باردار شد درخت.

اَبَلَّ الْمَريض: شفا يافت بيمار.

اَبَلَّ الْعُودُ: تر شد چوب و تراويد.

اَبَلَّ عَلَيْهِ: غالب شد بر وى.

مُبِلّ: يارى دهنده در هر كار كه خواهند.

مُبَلِّل: شتر پرصدا دائماً و طاوس پرآواز.

اِبْتَلَّ و تَبَلَّلَ: تر گرديد، به شد از بيمارى و نيكو شد حال او.

تَبَلَّلَ الْاَسَدُ: خاك برانگيخت شير به چنگال و غريد.

مُتَبَلِّل: شير درنده.

اِسْتَبَلَّ بِهِ: به شد از بيمارى و نيكو شد حال او بعد از لاغرى و ضعف.

اِبْتَلَّ، تَبَلَّلَ: نمناك گرديد، مرطوب شد.

بَلْبَل: نسيم خنك مرطوب.

/ 5263