فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بِلال: آب، ترى و نم، هرچه كه حلق را تر گرداند از آب و شير.

بُلالَة: ترى و نم، باقيمانده دوستى.

بُلُولَة: حال (وَ كَيْفَ بُلُولَتُكَ)

بَليل و بَليلَة: آواز و صدا، باد سرد نمناك.

بُلَيْل: راه روشن.

بَلاَّل: طاوس پر آواز.

بالُول: آب كم.

خَصمٌ مُبِلّ: بسيار ثابت در خصومت و دشمنى.

(بَلْبَلَ) بِلْبالاً: سخت اندوهناك شد.

بَلْبَلَهُمْ بَلْبَلَةً و بِلْبالاً: برانگيخت ايشان را و تحريك كرد.

بَلْبَلَة: دشوارى كه ادراك نشود، درآميختن زبانها و مختلف شدن آن.

تَبَلْبَلَتِ الْاَلْسُنُ: درآميخت زبان قوم.

تَبَلْبَلَتِ الْاِبِلُ الْكِلاءَ: تمام گياه را شتران چريدند.

بَلْبَلَ: دست پاچه كرد، گيج كرد، سردرگم كرد، درهم و برهم كرد، آشفت، فتنه و آشوب كرد.

تَبَلْبَلَ: ناراحت شد، پريشان شد، آشفته شد.

بُلْبُل - بَلابِل، ج: پرنده خوش آواز معروف به هزاردستان به شكل، مرد سبك در سفر، بسيار اعانت و كمك كننده بمردم.

بُلْبُلُ الْكُوز: لوله دهانه كوزه كه از آن آب ميريزد.

بُلْبُلَة: كوزه معمولى كه دهانه ريزش آب آن جانب سرش است.

لَتُبَلْبِلَنَّ بَلْبَلَةً و لَتُغَربِلَّنَ غَربَلًةً (على )ع): فتنه و آشوب آشفته و سردرگم مى كند زبانها را و جدا مينمايد جداكردنى را.

بَلْبَلَة: اضطراب، آشفتگى، پريشانى فكر، سراسيمگى، درهم برهمى.

مُبَلْبَل: ناراحت، آشفته، سراسيمه.

بُلْبُلِىّ: مرد بسيار كمك كننده مردم در سفر.




/ 5263