فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَجِلَ: دير كرد، عقب ماند.

اَجَّلَ: عقب انداخت، درنگ كرد، تأخير كرد، بوقت ديگر موكول كرد.

اَجَلَّ: احترام كرد، بزرگ داشت، جلال داد.

لِاَجْلٍ: براى، به خاطر، به سبب، به علت، به جهت، به اين دليل، بواسطه، از بهر آن، براى اينكه.

اَجَل: سر رسيد، وعده، نوبت، وقت مرگ.

لِاَجَلٍ: براى مدتى، چندى، مهلت كمى، موقتى.

آجِلاً اَوْ عاجِلاً: دير يا زود.

تَاْجيل: تعويق، تأخير، عقب اندازى، پس انداختن.

مَاْجَل - مَاجِل، ج: استخر و كولاب.

اُجَّل: بز نر كوهى يا گاو كوهى.

لِيُقْضى اَجَلٌ مُسَمّىً وَ لِكُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ (آيه): هر آينه گذشت مدت معين و براى هر گروهى مدتيست.

مِنْ اَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَنى اِسْرائيلً (آيه): به سبب آن قتل چنين نوشتيم بر بنى اسرائيل.

(اَجَمَ) الطَّعامَ وَ غَيْرَهُ اَجْماً وَ اَجيماً، ض: كراهت داشت طعام را و دلگير شد از آن - اجِم، ص.

اَجَمَ الْمآءُ: بگرديد آب از حال خود.

اَجَمَ فُلاناً: واداشت او را بر چيزى كه كراهت ميدارد آن را.

/ 5263