بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(بِلحِتَة): گياهى كه بر زمين مانند دائره پهن روئيده ميشود. (بَلِخَ) بَلَخاً، ف و تَبَلَّخَ: بزرگ منشى و تكبر كرد. اَبْلَخ: متكبر. بَلْخ: درخت سنديان، طول. بِلْخ و بَلْخ - بُلْخ، ج: مرد متكبر و بزرگ منش. بَلَخ: بزرگ منشى. بَلْخِيَّة: درخت بزرگى است مانند انار. بَلْخاء: زن بى خرد. بُلاخ: درخت هنديان. بُلاخِيَّة: زن بزرگ شريف النسب. نِسْوَةٌ بِلاخ: زنان نشيمنگاه بزرگ. (بَلْخَص): ضخيم. تَبَلْخَصَ: ضخيم گرديد و بسيار شد. (بَلَدَ) بِالْمَكانِ بُلُوداً، ن: اقامت كرد در آنجا و مقيم شد و وطن ساخت آن را. بَلُدَ، بَلَّدَ: احمق و كودن بود. بَلَّدَهُ: به آب و هواى تازه عادت داد او را. تَبَلَّدَ: كودن شد، احمق شد.