فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَلَسان: درختى است كوچك مانند حنا كه روغنش معطر است و داراى گل هاى سفيد كوچك به شكل.

اَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذاهُمْ مُبْلِسُونَ (آيه): آنها را بناگهان گرفتيم پس مأيوس و متحير بودند.

بَلُوس: طعام كم.

ما ذُقْتُ عَلُوساً وَ لا بَلُوساً: نچشيدم چيزى.

بُولَس: زندانيست در دوزخ.

مِبْلاس: ماده شتر استوار نر طلب.

اِبْليس - اَباليس و اَبالِسَة، ج: شيطان.

اِبْليسى: شيطانى.

(بَلْسَك) و بِلْسِك: گياهى است زِبر كه در لباس چسبد به سختى جدا شود.

(بَلْسَمَ) و تَبَلْسَمَ: خاموش شد از ترس و كراهت داشت نماياندن روى خود را به كسى.

بَلْسَم: ماده صمغى كه با آن جراحات را ضماد كنند.

بَلَنْسَم: قطران.

بَلْسَم: مرهم.

بَلْسَمُ مَكَّة: مومياى مكى.

بَلْسَمىّ: مانند مرهم.

بِلْسام: بيمارى سينه (لغتى است در برسام).

(بُلْسُن): عدس، دانه اى است شبيه عدس.

(بَلْشَفَة): بلشويك كرد.

بُلْشُفى: روسى.

/ 5263