فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بَلَطَ فُلانٌ: مانده شد در رفتن.

مُبَلَّط: خانه با سنگ يا آجر فرش شده.

اِنْبَلَطَ: دور شد.

بَلْط و بُلْط: آلت خراطان.

بُلْطَة: مدت دراز، يا روزگار، مفلس، ناگهان، يا خانه كه سنگ فرش دارد.

بَلْطَة: تبر، كلنگ.

تَبْليط: سنگ فرش كردن، يا با آجر چهارگوش فرش كرد.

مُبَلَّط: سنگ فرش شده.

بَلاط: تخته سنگ.

بَلاطُ قاشانى: كاشى، آجر.

بَلْطَجى: سرباز كلنگ دار، لوطى، آدم بى شرف، هرزه، اوباش، گردن كلفت.

بُلُط: گريختگان از لشكر، صوفيان بى باك.

بَلاط: زمين هموار رُست، سنگهائيكه خانه و سراى را فرش كنند، هر زمين كه بر آن آجر و سنگ فرش كرده باشند.

بَلاطُ الْاَرض: روى زمين يا منتهاى سخت از زمين.

بَلاطُ الْمَلِك: قصر پادشاه و مجازاً مجلس او و بزرگان كشور او، كاخ سلطنتى، دربار شاهى.

بَلُوط: درختى است معروف و ميوه آن خوراكى به شكل.

بَلُّوطَة واحد: دندانه كليد.

اِنْقَطَعَ بَلُّوطى: منقطع شد حركت من يا شكسته شد دل من يا پشت من.

بَلُّوطُ الْاَرض: گياهى است كه برگ آن شبيه به برگ كاسنى.

بَلاليط: زمينهاى هموار.

بُلْطّى: قسمى از ماهى مشهور به مشط.

بَلاطُ اِسْمِنْت: آجر سيمانى.

بَلاطَة: لوحه، تخته سنگ.

بَلاطَةُ الضَّريح: سنگ روى قبر.

بَلْطُو: پالتو.

/ 5263