فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(اَبَجَ): ابد و هميشگى.

(اَبْجَدْ): نام يكى از پادشاهان مدين و اينان شش نفر بودند: اَبْجَدْ، هَوَّزْ، حُطّى، كَلِمَنْ، سَعْفَص، قَرِشَتْ، كه حروف خط عرب را مطابق نام خود مرتب كردند و بعد ثَخِذْ و ضَظِغْ را روادف آنها نموده و ترتيب اعداد را مطابق آن از يك تا ده و ده ده تا صد و صدصد تا هزار استعمال مى نمايند.

(اَبَّخَهُ) تَاْبيخاً: سرزنش نمود و ملامت كرد او را.

(اَبِدَ) اَبَداً، ف: خشم گرفت و نفرت نمود - ابِد، ص.

اَبَدَتِ الْبَهيمَةُ اَبَداً و اُبوُداً، ض ن: وحشت گرفت و رميد چهارپا.

اَبَدَ اُبوُداً: ابدى شد، جاويدان گرديد.

اَبَدَ بِالْمَكانِ اُبوُداً، ض: اقامت كرد در آنجا.

اَبَّدَ تَاْبيداً: ابدى كرد، جاويدان گردانيد.

ناقَةٌ مُوَبَّدَةٌ: ماده شتر رمنده نافرمان.

تَاَبَّدَ: وحشت و نفرت نمود.

تَاَبَّدَالْمَنْزِلُ: خالى شد خانه از مردم و الفت گرفت در آن وحوش.

تَاَبَّدَالْوَجْهُ: ظاهر شد بر روى دانه هاى سياه آميخته به زرد.

تَاَبَّدَالْرَّجُلُ: بطول انجاميد بى زنى مرد و كم شد حاجتش به زنان.

اَبَد - اباد و اُبوُد ج: هميشه، روزگار، دائم، قديم، بچه يك ساله.

لااتيهِ اَبَدَالْاَبَدِيَّةِ - و اَبَدَالْابِدينَ و اَبَدَالْاَبَدَيْنِ و اَبَدَالْاَبَدِ و اَبِدَالْاَبيدِ و اَبَدَالْابادِ و اَبَدَالدَّهْرِ و اَبيدَالْاَبيدِ: نخواهيم آمد نزد او هيچگاه و هيچوقت.

اِبِد: كنيز، ماده خر رمنده.

اِبِدان: كنيز و اسب.

/ 5263