بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(اَبَجَ): ابد و هميشگى. (اَبْجَدْ): نام يكى از پادشاهان مدين و اينان شش نفر بودند: اَبْجَدْ، هَوَّزْ، حُطّى، كَلِمَنْ، سَعْفَص، قَرِشَتْ، كه حروف خط عرب را مطابق نام خود مرتب كردند و بعد ثَخِذْ و ضَظِغْ را روادف آنها نموده و ترتيب اعداد را مطابق آن از يك تا ده و ده ده تا صد و صدصد تا هزار استعمال مى نمايند. (اَبَّخَهُ) تَاْبيخاً: سرزنش نمود و ملامت كرد او را. (اَبِدَ) اَبَداً، ف: خشم گرفت و نفرت نمود - ابِد، ص. اَبَدَتِ الْبَهيمَةُ اَبَداً و اُبوُداً، ض ن: وحشت گرفت و رميد چهارپا. اَبَدَ اُبوُداً: ابدى شد، جاويدان گرديد. اَبَدَ بِالْمَكانِ اُبوُداً، ض: اقامت كرد در آنجا. اَبَّدَ تَاْبيداً: ابدى كرد، جاويدان گردانيد. ناقَةٌ مُوَبَّدَةٌ: ماده شتر رمنده نافرمان. تَاَبَّدَ: وحشت و نفرت نمود. تَاَبَّدَالْمَنْزِلُ: خالى شد خانه از مردم و الفت گرفت در آن وحوش. تَاَبَّدَالْوَجْهُ: ظاهر شد بر روى دانه هاى سياه آميخته به زرد. تَاَبَّدَالْرَّجُلُ: بطول انجاميد بى زنى مرد و كم شد حاجتش به زنان. اَبَد - اباد و اُبوُد ج: هميشه، روزگار، دائم، قديم، بچه يك ساله. لااتيهِ اَبَدَالْاَبَدِيَّةِ - و اَبَدَالْابِدينَ و اَبَدَالْاَبَدَيْنِ و اَبَدَالْاَبَدِ و اَبِدَالْاَبيدِ و اَبَدَالْابادِ و اَبَدَالدَّهْرِ و اَبيدَالْاَبيدِ: نخواهيم آمد نزد او هيچگاه و هيچوقت. اِبِد: كنيز، ماده خر رمنده. اِبِدان: كنيز و اسب.