فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَجْنَبى: بيگانه، خارجى.

اَجَنَة: اِسكِنه، قلم بندكشى بنّايان.

اِجَّانَة و اِنْجانَة و ايجانَة - اَجاجين، ج: تغار، پياله، گودالى كه پاى درخت سازند براى آبيارى.

مِئْجَنَة - مَاجِن، ج: آلتى كه به آن گازر مى كوبد.

(اَجا اَجا(: ميش ها را به اين لفظ خوانند )بنا به قولى واوى و بحاء هم مى باشد).

(اَحَّ) اَحّاً، ن: سرفه كرد.

اَحّى: گلو روشن كرد به سرفه (در اصل اححّ به سه حاء بود).

اُحاح و اَحيح و اَحيحَة: تشنگى، خشم، درد دل كه از غم پيدا شود، ناله.

فى صَدْرِهِ اَحيحَةٌ مِنْ غَيْظٍ: در سينه او اندوه و خشم است.

اَحاحَ زَيْدٌ: بسيار گفت زيد كلمه يا اُحاح را (ناله كرد).

(اَحِدَ)، ف: پيمان بست.

اَحِّدِ الْعَشْرَةَ تَاْحيداً: ده را يازده گردان.

اَحِّدِ الْاِثْنَيْنِ: دو را يك گردان.

تَوَحَّدَ: يگانه شد.

اِتَّحَدَ و اِسْتَاْحَدَ: يكى شد و تنها گرديد.





/ 5263