بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مُؤَخَّرُ الرَّحْلِ: دنباله پالان. تَاَخَّرَ و اِسْتَاْخَرَ: سپس ماند، درنگ كرد. اَخِر: مطرود دور از خير. اَبْعَدَاللَّهُ الْاَخِرَ: دور دارد خدا اين دو را از خير. اُخُر: پس، عقب. شَقُّهُ اُخُراً: دريد آن را از پس. جاءَ اُخُراً: آمد پَسِ همه. اَخِرَة: مهلت و اجل، نسيه. بِعْتُهُ بِاَخِرَةٍ: فروختم او را به مهلت و اَجَل. اخِر و اَخير - اَواخِر، ج: ضد اول، سپس، غائب. جاءَ اخِراً و اَخيراً: آمد بعد از همه. اخِر: باقيمانده بعد از فناء هر چيز (از صفات باريتعالى). اخِرُ الرَّحْلِ: دنباله پالان. اخِرَةُ الْعَيْنِ: دنباله چشم. اخِرَة و اُخْرى: آن جهان، دارالبقاء. اخِران: دو پستان شتر كه متصل به ران است. اخَر - اخَروُن و اُخَر، ج و اُخْرى مؤنث - اُخْرَيات و اُخَر، ج: ديگر. جاءَ اَخَرَةً و باخَرَةً و اُخْرِيّاً و اِخْرِيّاً و اِخِرِيّاً و اخِرِيّاً و اَخيراً: آمد پس از همه. اَخِيَّر: آخر از همه، واپسين، بعد از همه. اَخيراً: دست آخر، به تازگى، در اين اواخر. تَاَخُّر: ديرى، ديرشدگى، آهستگى، كندى، سستى، تأخير ورود.