فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی - نسخه متنی

احمد سیاح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اَدَلَ الشَّىْ ءَ: رفت درحالى كه گرانبار شده به اين چيز.

اِدْل: درد گردن، هرچه به آن گرانبار روند، شير ترش شده.

جاءَنا بِاِدْلَةٍ ماتُطاقُ حَمْضاً: آورد به جهت ما شير ترش كه روى درهم كشيده ميشود از ترشى آن.

(اَدَمَ) بَيْنَهُمْ اَدْماً، ض: اصلاح كرد ميان آنها را و الفت داد.

اَدَمَ الْخُبُزَ و ادَمَ: آميخت نان را به خورش.

اَديم و مَاْدُوم، ص.

اَدَمَ الْقَوْمَ: نان آن قوم را به خورش آميخت.

اَدَمَهُمْ، ن: مقتدا و پيشواى آنها گرديد.

اَدِمَ و اَدُمَ، اُدْمَةً و اَدَماً، ف ك: به رنگ گندم گونى شد - ادَم ص مذكر - اُدْم و اُدْمان، ج - اَدْماء و اَدْمانَة (نادر)، ص مونث - اُدْم، ج.

ادَمَ بَيْنَهُمْ ايداماً: اصلاح كرد ميان ايشان را و الفت داد.

ادَمَ الْاَديمَ: ظاهر ساخت باطن پوست يا روى آن را.

رَجُلٌ مُؤْدَمٌ مُبْشَرٌ: مرد دانا و تجربه كار.

اَدَّمَ الْخُبُزَ: بسيار آميخت نان را به خورش.

اِئْتَدَمَ الْخُبُزَ ايتِداماً: نان را به نانخورش آميخت.

اِئْتَدَمَ الْعُودُ: طراوت گرفت چوب.

اَدْم: پيشواى قوم و مقتدا.

هُوَ اَدْمُ اَهْلِهِ و اَدْمَتُهُمْ و اِدامُهُمْ: او پيشواى اهل و مقتداى آنهاست.

اُدْم - اَدام، ج: هر چيز كه اصلاح خوراك كند مانند سركه و نمك و غيره.

اَدَم: قبر، خرمائيست آن را برنى گويند.

اَدْمَة: پيشواى قوم و مقتداى آنها كه شناخته شوند بدان.

اُدْمَة: خويشى و وسيله، آميزش و موافقت، رنگ گندم گونى، رنگى است از رنگهاى شتر كه مايل به سياهى يا سفيدى باشد يا آن سفيدى خالص است يا رنگى از رنگهاى آهوان مايل به سفيدى.

اَدَمَة: پيشوا و مقتداى قوم، خويشى و وسيله، جانب درون پوست يا ظاهر آن كه موى روئيده شود، پوست ظاهر سر، باطن زمين.

اِدام: نان خورش، پيشوا و مقتداى قوم، هر موافق و سازگار.




/ 5263